زندکی فاجعه بار من
part:4
* ویو جونگکوک *
وقتی رسیدم بار رفتم داخل و رفتم سمت رئیسش.
-نظرت چیه یکم بازی کنیم؟(رو به رئیس ا.ت)
ر/س ا.ت(رئیس ا.ت):(پوزخند)باشه،ولی عمرا بتونی منو ببری.
-میبینیم
* فلش بک به ۲ ساعت بعد*
* ویو جونگکوک *
من ا.ت رو بردم.....
سمت خونش حرکت کردم.
وقتی رسیدم کسی نبود پس قفل درو شکستم و رفتم داخل و روی مبل نشستم.
تا بیاد.
* ویو ا.ت *
وقتی میخواستم کلیدو بندازم توی در دیدم قفلش شکسته.
ترسیدم،ولی درو باز کردم و با یه مرد آشنا مواجه شدم.
صبر کن ببینم!
اون همون مردی نبود که توی خیابون بهش برخورد کردم؟
اون اینجا چیکار میکنه؟
* ویو جونگکوک *
وقتی رسیدم بار رفتم داخل و رفتم سمت رئیسش.
-نظرت چیه یکم بازی کنیم؟(رو به رئیس ا.ت)
ر/س ا.ت(رئیس ا.ت):(پوزخند)باشه،ولی عمرا بتونی منو ببری.
-میبینیم
* فلش بک به ۲ ساعت بعد*
* ویو جونگکوک *
من ا.ت رو بردم.....
سمت خونش حرکت کردم.
وقتی رسیدم کسی نبود پس قفل درو شکستم و رفتم داخل و روی مبل نشستم.
تا بیاد.
* ویو ا.ت *
وقتی میخواستم کلیدو بندازم توی در دیدم قفلش شکسته.
ترسیدم،ولی درو باز کردم و با یه مرد آشنا مواجه شدم.
صبر کن ببینم!
اون همون مردی نبود که توی خیابون بهش برخورد کردم؟
اون اینجا چیکار میکنه؟
- ۴.۵k
- ۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط